نیمکتی در پارک
شاخه گلی در دست
هوایی که ابری است
و آسمانی که رو به تاریکی می رود.
گلبرگ اول: می آید
گلبرگ دوم: نمی آید
...
...
...
نیمکتی خیس
دستانی خالی
بارانی که می بارد
تاریکی شب
و گلبرگهای باران خورده و ریخته بر روی نیمکت خالی
همه می گویند او نمی آید... .